- تاج گل (دخترانه)
- آنکه چون تاجی در رأس گلها است، زیبا
معنی تاج گل - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اکلیل
آفتاب عالمتاب
بزرگ، گرامی، سرور
پادشاهی ده، ارجمند کننده
داری تاج با افسر، پادشاه سلطان
گل تازه گل نو شکفته، محبوب نوجوان
کار ساختن گل برای ساختمان، کار بنّایی، کار ساختمان، گل مالی، برای مثال یکی بندۀ خویش پنداشتش / زبون دید و در کار گل داشتش (سعدی۱ - ۱۳۱)
ازگیل
فرمان دادن، مهلت دادن مولش دادن مولشاندن (مولش مهلت)، درمان کردن، نپذیرفتن مهلت دادن زمان دادن مقابل تعجیل
مکانی که در آن تاج را نگهداری کنند
مهلت دادن، مدت معین کردن